مجتمع آموزشی شهید چمران(حسینیه کودک شهید چمران)، با تلاش شبانه روزی یک خانواده ی دو نفره، شکل گرفت. آقای احمد رضا اعلایی، لیسانس نمایش عروسکی و فوق لیسانس کارگردانی تئاتر دارند و بعد از تحصیلات دانشگاهی، در حوزه علمیه مشکات، تحصیلات حوزوی را دنبال کرده اند. خانم زهرا شاه حسینی نیز تدوین فیلم و روانشناسی خوانده اند.
هم اکنون، آقای اعلایی مدیریت ادبستان پسرانه شهید چمران، و خانم شاه حسینی، مدیریت حسینیه کودک و ادبستان دخترانه شهید چمران را به عهده دارند.
در این نوشته از وبسایت موسسه زکا به این موضوع م یپردازیم
جرقه ی اولیه
جرقه ی اولیه تشکیل حسینیه کودک، از سفر به لبنان در سال ۸۸، ایجاد شد.
مهرماه ۱۳۸۸، مطلع شدیم که گروهی از بچه های دانشگاه هنر، سفری به لبنان دارند.به حاج آقای پناهیان، مسئول این سفر گفت:ما میخواهیم راجع به مدرسه شهید چمران در جنوب لبنان، یک مستند بسازیم. اسم فیلم هم «بچه های مدرسه جبل عامل» است. نهایتاً این کار به صورت یک فیلم مستند، با همان عنوان «بچه های مدرسه جبل عامل» ساخته و از تلویزیون پخش شد.
فعالیت های بعد از سفر
بعد از بازگشت از لبنان، این فکر به ذهنمان رسید که کاری در تهران راه بیندازیم. اولین اولویتمان، مدرسه بود.
پس از بررسی وضعیت موجود، به این نتیجه رسیدیم که تقریبا هیچ مدل مناسبی برای پیش از دبستان در فضای مذهبی وجود ندارد. چرا که فضای اجتماعی، ارتباط حداقلی میان خانواده ها و محدودیت های زندگی شهری برای بچه های زیر ۷ سال، فضاهای ارتباطی زیادی بین همسالان ایجاد نمی کند.
حسینیه کودک شهید چمران
هدف ما این بود که مانند مدل شهید چمران، برای بچههای بیبضاعت، کار کنیم. منطقه ی هدف، یکی از محلات جنوب تهران بود که آنجا «اردوبازی» برگزار کرده بودیم. محله ی نسبتا مشکلداری بود . یک نفر هم حاضر شده بود ۲۰۰ میلیون هزینه بدهد و ساختمان را به اسم خودشان بخرند. خانه های زیادی بررسی شد اما هر بار یک اتفاقی افتاد و به معامله نهایی نرسید. استخاره کردیم: آمده بود صبر کنید. یک برکت و خیر عظیمی سر راهتان است و هیچ خیری برای شما در اینجا نیست.
با آقای مجیدی( مدیر مدرسه حکمت)، مشورت کردیم که اصلا مکان ثابت نداشته باشیم و کار را به طور سیار انجام دهیم. یعنی یک مکانی برای وسایلمان داشته باشیم و هر روز یک جایی برنامه برگزار کنیم. آقای مجیدی گفتند: «اصلاً یک چنین کاری نکنید. این تیم پختگی لازم را دارد. هرطوری شده جایی را پیدا کنید، کارتان شروع کنید. تا وارد کار نشوید، از پس مشکلات بر نمیآیید.»
خرید مکان را کنار گذاشتیم و دنبال رهن و اجاره در محله هایی که از لحاظ فرهنگی مناسب تر باشد، رفتیم. به لطف خدا مکان فعلی را در میدان خراسان پیدا کردیم.
ماه رمضان
ماه رمضان شروع شده بود، مشغول بازسازی محل حسینیه کودک بودیم. مسجد امام صادق هر شب مراسم احیا داشتند. یک هفته از ماه رمضان گذشته بود، از طرف مسجد با ما تماس گرفتند «که اوضاع خیلی بد شده و بچهها، آنجا را به هم ریختهاند و حاج آقای پناهیان گفتهاند: چرا هیچکس برای بچهها کاری نمیکند؟» شما بیایید و هیئت کودک راه بیاندازید. ما خیلی فکر کردیم که این کار را بکنیم یا نه. چون همزمان کارهای فضاسازی حسینیه کودک را انجام می دادیم. نهایتا ۱۰ روز هیئت کودک را اجرا کردیم. به برکت هیئتهای کودک، اکثر بچه هایی که اولین ورودیمان به حسینیه کودک بودند، جذب شدند. برایمان باعث افتخار است که با بچهها در هیئت آشنا شدیم.